loading...
قلم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
بی نام 0 73 tga
م شاعر گمنام بازدید : 14 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (3)

سلام

احساسم بارانی میشود

هرگاه در قدم های

آهسته ام با تو راه می روم

در اندوهی از دور بودن

بدن سرد وخشکم را

طوفان احاطه ام می کند

…………………..

با تو پر از شو خی ام

مرا درک کن

برای گریه ات

 

………………………..

خواهشا+ برایم دست نزنید

زیر این خاک

هموز مرده ام

 

م شاعر گمنام بازدید : 15 چهارشنبه 08 شهریور 1391 نظرات (0)

سلام

=====

از یادم نخواهی رفت

نشانه ها که رفتند

اما دلی که باید ما را می نوشت

از پیشمان رفت

فکر کنم ما نمی رویم

فکر کنم شما نمی روید

از رفتتن بدم می اید

از اینجا به جان هرچی تکه نروید

======================

چرا سایت تک شعر باید برود

م شاعر گمنام بازدید : 20 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)
سلام زاویه ها بی رحم نبودند بگذار لو بدهم دهان کجی ها بلغور کردن بی مورد به دروغ سیبل کاشتن سر غارت کردن به قلب هم توهین کردن وای های راه انداختن دست در گلوی روزگار بردن حرفهای نسنجیده بار هم کردن دیروس های کشف نشده قلب های زخمی ادمییت هر چه که بگویم باز کم است ضلع خاموش شب جبر بیدار روز وچمدان کوجه بن بست جاده بی انتها گذرگاه پرت شده ختم کل بودن و نبودنها لباس تازه عروسی کراوات له شده داماد و هر چه توی دلت سراغ داری همه وهمگی دردسری بودند برای غم های هنوز کشف نشده در حکایت حال وگذشته زمان اینه شکسته روزهای ازدست رفته جهانی بودند که همچکداممان کشفش نکرد

م شاعر گمنام بازدید : 32 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

سلام

خاکم کن
نمی گویم از سنگ قبر
وکسی که زیر این خاک
خط خطی ام میکند
بدم می اید
ولی به مردمک چشمانت گفتم
با ابد شدن خدا زیباست
مگر به جیک جیک
این همه پرنده
سوگند نخوردی
تا زنده ای
به بال هیچکدامشان
سنگ پرت نکنیم
چه زود یادت رفت
لحظه های فلسفه نشدن
مگر های طولانی
داغدار شدن سیلیهای محک
پس لرزه های بودن و نبودن
فراموشت شد
وتو میدانی
اگر دانه ای از انار
از چشمانت بچینم
باز به سراغ دل تنهای ام
همان سنگ قدیمی احساس
خواهی رفت
برای این همه تنهایی ام
فاتحه ای خواهی خواند
تا تولددوباره ام
در میان سنگ و فاصله
مرا ترا برای هم
خواهیم دید
==============
ناز کن
پریزاد
دمل های همبشگی ام
تا با توام
طاول هایم
باتو باز است
برای ارزوهای
امروز و فرداهایم
باز ناز باز کن
که همه دلت قشنگ
و پر از راز ند
ای قشنگترین لحظه
مرا وتورا برای هم شدن
به روی این همه بال احساس
پریزاد وجود دعایمان کن
صدایمان کن که پیشت بیاییم
=================
از کوچه
احساس
بخاطر
دلمان
پریریم
..............
ممنونم

م شاعر گمنام بازدید : 36 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

سلام

خاکم کن
نمی گویم از سنگ قبر
وکسی که زیر این خاک
خط خطی ام میکند
بدم می اید
ولی به مردمک چشمانت گفتم
با ابد شدن خدا زیباست
مگر به جیک جیک
این همه پرنده
سوگند نخوردی
تا زنده ای
به بال هیچکدامشان
سنگ پرت نکنیم
چه زود یادت رفت
لحظه های فلسفه نشدن
مگر های طولانی
داغدار شدن سیلیهای محک
پس لرزه های بودن و نبودن
فراموشت شد
وتو میدانی
اگر دانه ای از انار
از چشمانت بچینم
باز به سراغ دل تنهای ام
همان سنگ قدیمی احساس
خواهی رفت
برای این همه تنهایی ام
فاتحه ای خواهی خواند
تا تولددوباره ام
در میان سنگ و فاصله
مرا ترا برای هم
خواهیم دید
==============
ناز کن
پریزاد
دمل های همبشگی ام
تا با توام
طاول هایم
باتو باز است
برای ارزوهای
امروز و فرداهایم
باز ناز باز کن
که همه دلت قشنگ
و پر از راز ند
ای قشنگترین لحظه
مرا وتورا برای هم شدن
به روی این همه بال احساس
پریزاد وجود دعایمان کن
صدایمان کن که پیشت بیاییم
=================
از کوچه
احساس
بخاطر
دلمان
پریریم
..............
ممنونم

م شاعر گمنام بازدید : 29 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

سلام



کتکم بزنی
هیچ نمیگویمت
اهل نفرین
و گاز زدن سیب دهانت
نخواهم بود
به تکرارم
کاری نداشته باش
دوخته پاره لباست
خواهم شد
برای هر دو دست نامرعی ات
که از ذهنم بالا میرود
هدیه و پولی نمی خواستم
همان ساده گی از پله های
دلت بالا رفتن
برای سکوت ناتمامت
یادم دادی برایم کافی ست
دادم نزنی
به همان درد همیشگی
که دوستم داشتی
برای دوزخ همیشگی
احساسم همین که
عاشق لحظه هامی
تا ابد به یادم
ماندگار خواهی ماند
یادگا ر خواهی ماند

.............
پاداشی
که
از
چشمه
پاک
چشمانت
به روی
دل
ناپاکم
ریخت
برای
حلال بودن
گوشت
کثیف
وگندیده
دلم کافی ست

...............
ایا
شاعر
مختار
به کشتن
شعر
خویش است

==============
ازشاعران ممنونم

م شاعر گمنام بازدید : 20 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

سلام



دل اجاق ندیده ام
به دور از شما کور
چرا اگر نگفتی
خوشحال می شوم
جانم در کف
خالصانه شما جور
همانطوری که
زیر پوشال دستهایمان را
یواشکی تر تر کردیم
قایم شدن اشکهایمان
روی لبخندک عادتمان
ذره ذره به جان
هرچه ادم
دور جور زور
به انی که انم
به قابی که قابم
روتوش میشود
روی هر دولب
پاهایتان گور
گور کوه نور
مور گور کور
باز مثل همه قدیم ها
هر چه گفتی
هز چه نگفتیم
به خال روی
لبت نور الی نور

===================
واژگانت را به هر لبی مفروش

ممنونم

م شاعر گمنام بازدید : 22 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

م شاعر گمنام

سلام



دل اجاق ندیده ام
به دور از شما کور
چرا اگر نگفتی
خوشحال می شوم
جانم در کف
خالصانه شما جور
همانطوری که
زیر پوشال دستهایمان را
یواشکی تر تر کردیم
قایم شدن اشکهایمان
روی لبخندک عادتمان
ذره ذره به جان
هرچه ادم
دور جور زور
به انی که انم
به قابی که قابم
روتوش میشود
روی هر دولب
پاهایتان گور
گور کوه نور
مور گور کور
باز مثل همه قدیم ها
هر چه گفتی
هز چه نگفتیم
به خال روی
لبت نور الی نور

===================
واژگانت را به هر لبی مفروش

ممنونم
م شاعر گمنام بازدید : 25 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (1)

 

سلام



از هر کدامتان
جمله ای یاد گرفتم
دهان که باز می کردید
پرچم بالا می بردید
دل هوا می کردید
سوار در اسمان ها می شدید
زمینگیر دعواهای بی مورد
غافلگیر جوانمردی های مشکوک
ضعف های درب و داغون
کلک های موزیانه
خار به چشم کردنها
چاه به پا بردن ها
دروغ به دل اویز کردن
صبر به دهان گذاشتن
اه به رحم هم کشیدن
اشک به لبخند گذاشتن
به دنبال گمشده شدن
خواب بی تعبیر شبها
زجر از دهان هم کشیدن
سفر به اعماق وجود
رجوع به اعماق سفز
هر چه مگفته های دل
هر جه نگفته های مان
همه را پیشکش کنان
به تو که شایدکی
هدیه نخواهم داد
سخن نخواهم گفت
ودر اخری بی پایان
از هر کدامتان
کلامی یاد گرفتم
اهی یاد گرفتم
غمی یاد گرفتم
که نباید می گرفتم
==================
روز زن بر اندیشه هایشان مبارک
...........
ممنونم
م شاعر گمنام بازدید : 42 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (1)

سلام

باور کن
بعد از این همه سال
چهاوچندی
طول ودراز
درعاقبتی پیر وفرسوده
توانستم برای پاهایم
شلوار lee
دمپای lee
وخود لو لو لی را بخرم
باور کن
از شوخی گذشته
از غصه نگذشته
تازه از این همه عمر
گذشته با همین جیب خالی
دل به دریا زده
اون پاچه ابی
میدونم یه روزی
همین روزا پا میکنم

م شاعر گمنام بازدید : 31 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

 

سلام

از خود بودن سیرم
از شراب پرم
از مرگ بی هراسم
مرا ای شب ارزوها
بخاطر خدا از جان
بخاطر حق به جای
نام حقیقت نجاتم بده
تا عاقبت ازادمرد
در راه بس خطرناک
در چاه بس امیدوار
انسان بودنم را
حیوان شدنم را
به قسمی که مرگ نام داشت
به خکمی که دادگر نام داشت
نا امید از دادگاه خدا
هیچوقت از دنیای پرفریب
ناامید از جهان نروم

م شاعر گمنام بازدید : 24 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)
سلام


امدم
اه با دلگیری
اه با نفهمی
امدم
تا دستگیری کنم
دل کتک خورده ام
دل نازنینم
لب نازکم
تا بگویم دنیا خیلی بی رحمه
تا بگویم جهان خیلی بی رحمه
مگه نه مگه نه مگه نه
امدم با بدبختی
نیامدم با خوشبختی
که بگویمت
که نگویمت
به همین ساده گی
دوستم داری
دوستم نداری
با این همه نیومدن
با این همه اومدن
باز همه چشم بسته
باز هم دل نبسته
بگی که باز دوست دارم
نگی که باز دوست دارم
مگه نه مگه مه مگه نه
م شاعر گمنام بازدید : 26 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

 

سلام
گله هایم را
بی چوپان
می چرایم

=========
در ذهن
پریشانم
طفلی ست
که کودکی ام را
روی دل نازکش
لا لایی می دهد

===========
به روزی
گریستم
که مرا
خنداند

.............................
از ابنکه باز مرا خواندید ودعوتم کردید
از همگی تان ممنونم
م شاعر گمنام بازدید : 30 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

دادم را برای

خودم نمی گذارم

زمین طاقطش کم است

اسمان صیرش زیاد

دلم را برای

ماندن نمی گذارم

فردا که هیچ

امروز که هیچ

هیچوقت اینجا نمی مانم

برای ماندنی که نمیداند

ابنجا کجاست

تا این همه جهان هست

تا این همه دنیا هست

دیگربرای نماندنی که می داند

اینجا و انجا ها کجاست

هیچوقت نمی ما نم

م شاعر گمنام بازدید : 28 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سلام

مقبره ام کنار خودم خوابیده است

هر روز از خواب بیدارم میکند

بعضی وقتها برایم لا لایی می خواند

شاید باور نکنی

وقتی حالم خوب نباشد

پستانک پلاستیکی در دهانم می گذارد

============

ذلم درد میکند

تصویرپژمرده ام

کسل اواز می خواند

================

روحم

بی وجدان بودنم را

جلوی

کیک تولد

چشن گرفت

وووووووووووووو

برای همبشه چلوی مرگم خنده کردم

ممنونم

م شاعر گمنام بازدید : 32 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سلام

غوغایی در کار نیود

صبح اول صبح

نکبتی دهان نشسته

لب یو کرده

طقار ازدهان پریده

با این همه ادعا

کارش به جایی رسید

همه را به دم تیغ

همه را به دم جیغ

به باد هوا

به باد هوار

همگی مان را

به نخ سبیلی

بی ارزش در شبی

دم پا نکرده

به قرص نانی کوچک

دلمان را فروخت

جدمان را فروخت

وای براین همه اتفاق از وجدان

نگذشت همه را با همگی فروخت

م شاعر گمنام بازدید : 42 دوشنبه 04 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سلام




در کنج

بی علامت

گوشواره جهان

را در پیامکی گمشده

پنهان کردم

تا خطایم مداد بی نکی باشد

برای نوشتن همه

حرفهایم


........................

ار کرانه

وجود

تا تکلیف

عشق

لبی هوار

کردم

برای

نشانی

پلاک

بی نشانم


.......................


درد

نگفتن

همیشه ای

ناتمام

دارد


==================

ازاین همه محبت خوشحالم

ممنونم



اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 1
  • بازدید سال : 5
  • بازدید کلی : 1,116
  • کدهای اختصاصی