loading...
قلم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
بی نام 0 73 tga

م شاعر گمنام بازدید : 32 یکشنبه 18 تیر 1391 نظرات (0)

سلام

خاکم کن
نمی گویم از سنگ قبر
وکسی که زیر این خاک
خط خطی ام میکند
بدم می اید
ولی به مردمک چشمانت گفتم
با ابد شدن خدا زیباست
مگر به جیک جیک
این همه پرنده
سوگند نخوردی
تا زنده ای
به بال هیچکدامشان
سنگ پرت نکنیم
چه زود یادت رفت
لحظه های فلسفه نشدن
مگر های طولانی
داغدار شدن سیلیهای محک
پس لرزه های بودن و نبودن
فراموشت شد
وتو میدانی
اگر دانه ای از انار
از چشمانت بچینم
باز به سراغ دل تنهای ام
همان سنگ قدیمی احساس
خواهی رفت
برای این همه تنهایی ام
فاتحه ای خواهی خواند
تا تولددوباره ام
در میان سنگ و فاصله
مرا ترا برای هم
خواهیم دید
==============
ناز کن
پریزاد
دمل های همبشگی ام
تا با توام
طاول هایم
باتو باز است
برای ارزوهای
امروز و فرداهایم
باز ناز باز کن
که همه دلت قشنگ
و پر از راز ند
ای قشنگترین لحظه
مرا وتورا برای هم شدن
به روی این همه بال احساس
پریزاد وجود دعایمان کن
صدایمان کن که پیشت بیاییم
=================
از کوچه
احساس
بخاطر
دلمان
پریریم
..............
ممنونم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 1,129
  • کدهای اختصاصی